کتابخانه ی عمومی آیت اله فیاضی روستای نیر

ورود شما را به این وبلاگ گرامی می داریم.

کتابخانه ی عمومی آیت اله فیاضی روستای نیر

ورود شما را به این وبلاگ گرامی می داریم.

با هدف ترویج فرهنگ مطالعه، ۴ کتاب در قالب طرح کتاب خوان مردادماه معرفی شد؛

ضیافت داستان در کتابخانه‌های عمومی کشور

کتاب خوان ماه

نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور چهار کتاب «پایی که جا ماند»، «قلندر و قلعه»، «داستان دو شهر» و «تن‌تن و سندباد» را در قالب طرح کتاب‌خوان ماه مرداد ۱۳۹۶ برای استفاده تمامی علاقه‌مندان به کتاب و کتابخوانی معرفی کرد.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی نهاد نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور، چهار کتاب‌ «پایی که جا ماند» نوشته سیدناصر حسینی، «قلندر و قلعه» نوشته سیدیحیی یثربی، «داستان دو شهر» نوشته چارلز دیکنز و «تن‌تن و سندباد» نوشته محمد میرکیانی برای طرح کتاب‌خوان ویژه مردادماه ۱۳۹۶ از سوی نهاد کتابخانه های عمومی کشور معرفی شدند.

.

.


عصایی که راوی قسمتی از جنگ شد

«پایی که جا ماند» / نوشته سیدناصر حسینی / انتشارات سوره مهر / ۸۰۸ صفحه

مخفی‌کردن یادداشت‌های نوشته‌شده بر روی کاغذ سیگار در داخل یک عصا، در نگاه اول به فیلم‌های ماجراجویانه و پر افت و خیزی می‌ماند که بیننده را تا انتهای داستان میخکوب می‌کند، اما این یادداشت‌های پنهان شده در درون عصا خاطرات ۸۱۱ روز اسارت سید ناصر حسینی‌پور از زندان‌های مخفی عراق هستند؛ یادداشت‌های روزانه‌ای که از ۳ تیر ۱۳۶۷ آغاز می‌شوند و تا ۲۲ شهریور ۱۳۶۹ ادامه می‌یابند و اشک‌ها و لبخندهای اسرای ایرانی در عراق را روایت می‌کند.

یکی از نکات جالب در مورد این کتاب، تقدیم کردن آن به ولید فرحان؛ شکنجه‌گری که از هیچ فرصتی برای آزار و اذیت نویسنده دریغ نکرده، است. کسی که او را مجبور به دویدن بر روی یک پا می‌کند، او را مجبور به ساعت‌ها خیره شدن به آفتاب می‌کند و برای بیرون کشیدن اطلاعات از او با کابل به جان او می‌افتد.

اگر می‌خواهید از شرح بسیاری از اعمال و رفتار نظامیان عراقی با اسرای ایرانی و همچنین روایت‌های دسته اولی از زوایای زندگی اسرا در کمپ‌های عراقی آگاه شوید؛ خواندن کتاب «پایی که جا ماند» بهترین پیشنهاد برای شما خواهد بود.

مقام معظم رهبری نیز در شهریورماه سال ۱۳۹۱ در تقریظی که بر این کتاب نگاشتند؛ بیان داشتند: «تاکنون هیچ کتابی نخوانده و هیچ سخنی نشنیده‌ام که صحنه‌های اسارت مردان ما را در چنگال نامردمان بعثی عراق را، آنچنان که در این کتاب است به تصویر کشیده باشد. این یک روایت استثنایی از حوادث تکان دهنده‌ای است که از سویی صبر و پایداری و عظمت روحی جوانمردان ما را، و از سویی دیگر پستی و خباثت و قساوت نظامیان و گماشتگان صدام را، جزء به جزء و کلمه به کلمه در برابر چشم و دل خواننده می گذارد و او را مبهوت می کند. احساس خواننده از یک سو شگفتی و تحسین و احساس عزت است، و از سویی دیگر غم و خشم و نفرت… درود و سلام به خانواده‌های مجاهد و مقاوم حسینی.

معرفی کامل کتاب «پایی که جا ماند» را می توانید در  اینجــــــــــا بخوانید


زندگی یک فیلسوف شوریده

«قلندر و قلعه» / نوشته سید یحیی یثربی / نشر قو / ۳۲۹ صفحه

شیخ‌ شهاب‌الدین سهروردی برای ما ایرانی‌ها آنقدر آشناست که بعید است نامش را بارها در مقاطع مختلف زندگی نشنیده باشیم. اگر جزو آن دسته از کسانی هستید که همیشه علاقه‌مند بودید از این چهره سرشناس فلسفه چیزی بیشتر از آنچه شنیده‌اید یا در جستجوهای ساده اینترنتی دیده‌اید بدانید؛ «قلندر و قلعه» بهترین پیشنهاد برای شماست.

کتاب نه تنها روایتی رمان‌گونه و در برخی فرازها کمی آمیخته به تخیل از زندگی سهروردی است بلکه دفتری کوتاه و ساده برای معرفی اندیشه‌های شیخ اشراق آن هم با روایتی روان و پرکشش از زندگی اوست.

نویسنده در این کتاب به نحوۀ شکل‌گیری ذهنیت شیخ شهاب‌الدین از کودکی و تأثیرپذیری‌ او از معلمان و استادانش پرداخته است. در فرازی خواندنی از این کتاب و بخشی که روایتگر وداع سیندخت با او است، این دختر زرتشتی خطاب به سهرودی چنین می‌گوید: «تو می‌روی، من نیز در آستانه پروازم. جان من از تنم جدا می‌شود. پرواز می‌کنم. من ازدواج نکرده‌ام و نخواهم کرد. فرصتم کم بود. کوشیدم که بال‌هایم زود برآیند و رشد کنند. من در هوای عالم دیگری پرواز خواهم داشت. من پیش از مرگ خواهم مرد و چند سالی پس از آن با مرگ طبیعی، این تن خاکی را به خاک خواهم سپرد. من پیش از فتنه بزرگی که این سرزمین عزیز را به خون و آتش بکشد می‌میرم. اما تو! من درون تو شعله فروزانی می‌بینم! دل تو یک آتشکده است. تو راه خوبی در پیش داری. تو بزرگی! تو اهل پروازی! بعد از این همیشه همدیگر را خواهیم دید.»

خلاصه آنکه «قلندر و قلعه» داستانی خواندنی از زندگی شیخ شهاب‌الدین سهروردی که با فلسفه، عشق، غم و شادی وصال درهم تنیده شده است.


جنگ تن به تن قهرمان های شرق و غرب

«تن‌تن و سندباد» /نوشته محمد میرکیانی و تصویرگری محمدحسین صلواتیان / انتشارات قدیانی / ۱۶۰ صفحه

سرنوشت و داستان‌های شخصیت‌های کارتونی همیشه برای کودکان و نوجوانان جذاب بوده‌اند. این بار و در قالب این کتاب، تَن‌تَن است که در ادامه‌ ماجراجویی‌هایش با همراهی دوستان همیشگی‌ خود؛ میلو، کاپیتان هادوک و پروفسور تورنسل به سفری دیگر می‌رود. آن‌ها پس از سفر به نقاط مختلف جهان و خلق داستان‌های گوناگون به عنوان جهانگرد، میهمان مردم شرق می‌شوند. اما پس از مدتی مشخص می‌شود هدف آن‌ها یافتن افسانه‌های شرق و غلبه بر آن‌ها است. تن‌تن و دوستانش به هر نقشه و وسیله‌ای می‌خواهند در این داستان جدید پیروز شوند، اما در این میان سندباد با همراهی افسانه‌های شرقی به مقابله با مهاجمان برمی‌خیزد. تن‌تن که خود را در حال شکست می‌بیند به ناچار مجبور می‌شود تا از دیگر قهرمان‌های غربی کمک بخواهد و پای افسانه‌هایی مثل سوپرمن، تارزان و کینگ‌کنگ نیز به داستان باز می‌شود. باقی داستان نیز آنقدر پر افت و خیز و جذاب است که نمی گذارد خواننده کتاب را تا انتها بر زمین بگذارد.

تن‌تن و سندباد را می‌توان یک اثر ویژه در حوزه‌ ادبیات نوجوان به‌شمار آورد. با اینکه کتاب در سال ۱۳۷۰ به نگارش درآمده اما داستان آن همچنان برای خواننده کودک و نوجوان امروزی بسیار گیرا، خواندنی و آموزنده است.

در متن رونمایی شده تقریظی که از مقام معظم رهبری در مورد این کتاب در مردادماه سال گذشه منتشر شد، آمده است: «من هم همین قصه را همیشه تعریف می‌کردم! حیف که خیلی‌ها آن را باور نداشتند. حالا خوب شد، شاهد از غیب رسید! راوی این حکایت که خود همه چیز را به چشم خود دیده، حکایت تن‌تن و سندباد را چاپ کرده است. حالا دیگر کار من آسان شد! همین بس است که نسخۀ این کتاب را به همۀ بچه‌ها بدهم...»

معرفی کامل کتاب «تن تن و سندباد» را می توانید در اینجـــــــا بخوانید


چارلز دیکنز بدون روتوش!

«داستان دو شهر» / نوشته چارلز دیکنز / ترجمه مهرداد نبیلی / انتشارات فرزان روز / ۴۸۲ صفحه

همه ما چارلز دیکنز را با رمان‌های معروف «اولیور تویست»، «آرزوهای بزرگ» و یا حتی «دیوید کاپرفیلد» به یاد داریم. با این حال «داستان دو شهر» را نیز بدون تردید باید یکی از رمان‌های مهم و تأثیرگذار این نویسنده انگلیسی بدانیم؛ چه آنکه بسیاری معتقدند «داستان دو شهر» بهترین رمان چارلز دیکنز است. رمانی که با فروش ۲۰۰ میلیون نسخه در جهان، به همراه کتاب شازده کوچولو، جزو پرفروش‌ترین کتاب‌های تک‌جلدی جهان در تمام دوران‌ها است.

اگر پیش از این خواننده یکی از رمان‌های دیکنز بوده‌اید، باید بدانید که این رمان از بسیاری جهات با سایر رمان‌های دیگر او متفاوت است. ماجرای این کتاب در زمان گذشته و بخشی از آن در کشوری دیگر (فرانسه) رخ می‌دهد؛ از دیگر رمان‌های این نویسنده کوتاه‌تر است و از مبالغه‌ها و اغراق‌های معروف دیکنز در آن خبری نیست؛ به علاوه فضایی غم‌انگیز دارد و طنز و بذله‌گویی در آن زیاد نیست. با این حال مثل تمام آثار دیکنز از خفقان و خشونتی که زیر پوست جامعه جریان دارد نیز مایه‌های فراوانی گرفته است.

یکی دیگر از تفاوت‌هایی که این کتاب را در میان آثار دیکنز شاخص و متمایز کرده؛ تعلق داشتن آن به دوره‌ای از تغییرات در زندگی اوست. دیکنز کمی پیش از آن که این رمان به صورت پاورقی در یک مجله‌ منتشر شود از همسرش جدا شده و ناشر کتاب‌هایش را هم عوض می‌کند. شاید بتوان گفت انقلاب و تحول بزرگی که تمام شخصیت‌های این کتاب را در برگرفته؛ در واقع بازتاب دگرگونی زندگی شخصی نویسنده است.

شخصیت‌های این داستان نه از طریق گفت و گو بلکه در جریان داستان شکل می‌گیرند. دیکنز نیز از نتیجه کارش راضی بوده است. او پس از اتمام نگارش این کتاب به ویلکی کالینز (نویسنده، نمایشنامه‌نویس و دوست دیکنز) می‌گوید: «در تمام مدتی که این رمان را می‌نوشتم بسیار هیجان‌زده و متأثر بودم. خدا می‌داند که تمام تلاشم را کرده‌ام.» شاید همین حرف دیکنز بهترین دلیلی باشد که هر علاقه‌مند به کتاب را وادار به خواندن بهترین اثر این نویسنده بزرگ کند.

سخنان بزرگان درباره اهمیت کتاب و کتاب خوانی

محیط طباطبایی:

به نظر من، کتاب بیش از درس و معلم به انسان می آموزد. من نُه دهم معلومات خود را از کتاب آموخته ام و یک دهم را از معلم و درس.

اینشتین:

افکار و اندیشه های انسان به گونه ای است که ممکن است فقط خواندن یک کتاب پایه اندیشه ها و افکار انسان را بر مبنای جدید یا در مسیر خاصی قرار دهد و چه بسا ممکن است کتابی مسیر سرنوشت میلیون ها انسان را در راه مخصوصی بیندازد.

مُنْتِسکیو:

من هیچ غمی نداشتم که خواندن یک صفحه کتاب از بین نبرده باشد. کتاب، عمر دوباره است. در دنیا لذتی که با لذت مطالعه برابری کند، نیست.

کارلایل:

دانشگاه واقعی، جایی است که مجموعه ای از کتاب در آن جمع آوری شده باشد.

موریس مترلینگ:

آدم تنها در بهشت هم باشد، به او خوش نمی گذرد، ولی کسی که به کتاب یا تحقیق علاقه مند است، هنگامی که به مطالعه یا تفکر مشغول است، جهنم، به تنهایی برای او بهترین بهشت هاست.

آبراهام لینکلن:

بدون حکومت، می شود زندگی کرد، ولی بدون کتاب و مطبوعات نمی شود.

وُلتر:

برگ های کتاب به منزله بال هایی هستند که روح ما را به عالم نور و روشنایی پرواز می دهند.

ویکتور هوگو:

خوشبخت، کسی است که به یکی از این دو چیز دست رسی دارد، یا کتاب های خوب یا دوستانی که اهل کتاب باشند.

جرج جرواق:

200 بار نهج البلاغه را مطالعه کردم تا بتوانم درباره شخصیت امام علی علیه السلام بنویسم. اعراب آن روز، قدر علی بن ابی طالب علیه السلام را نشناختند و او را درک نکردند. علی بن ابی طالب علیه السلام متعلق به قرن بیستم است.

ابن ابی الحدید:

در عرض پنجاه سال عمر، هزار بار خطبه همّام را خوانده ام و هر بار اثر خاص بر من نهاده است. نمی دانم این اثر از شدت علاقه ای است که به گوینده آن دارم یا در تأثیر سخن است که بر من می نهد.

سهراب سپهری:

کتاب آسمانی ما (قرآن)، گذشته از جنبه الوهیت و تقدیس، از باارزش ترین شاهکارهای ادبی جهان است.

سقراط:

جامعه وقتی فرزانگی و سعادت می یابد که مطالعه، کار روزانه اش باشد.

بیهقی:

بهترین سخن گویان و یاران، کتاب است و آن گاه که دوستان تنهایت نهند، می توانی به آن سرگرم شوی. اگر او را هم راز خویش قرار دهی، سرّ تو را فاش نمی کند و با کتاب است که می توان به دانش و نیکی ها دست یافت.

محمدتقی شریعتی:

من ده ساعت مطالعه می کنم تا یک سخنرانی کنم و بعضی یک ساعت مطالعه می کنند و ده مجلس حرف می زنند.

مُنْتِسکیو:

کتاب را زیاد مطالعه کنید تا بفهمید که هیچ نمی دانید.

عماد کاتب:

تا به حال ندیدم کسی امروز کتابی بنویسد، مگر اینکه فردا می گوید: ای کاش این عبارت را تغییر می دادم که اگر چنین می نوشتم، بهتر بود و ای کاش این جملات را اضافه می کردم که اگر چنین می شد، نیکوتر بود و ای کاش این قسمت مقدّم بود که اگر چنین بود، جالب تر بود و این شگفت انگیز و مایه عبرت است و این خود، دلیل بر جهل و نادانی بشر است.

صادق طباطبایی:

کتاب را حافظه بشریت خوانده اند. مجموعه دانش و معارف تاریخ مدّون چند هزار ساله را در کتاب می توان یافت. هیچ کدام از وسایل ارتباطی، ژرفای لازم را در اندیشه و تفکر و حوزه قدرت خلاقیت انسان آن گونه که خواندن و نوشتن پدید می آورد، ایجاد نمی کند. از این رو ترویج کتاب و کتاب خوانی، وظیفه و رسالت اصلی دست اندرکاران فرهنگ و دانش جامعه ما می باشد.

در شرایطی که روابط پیچیده اجتماعی و مشکلات روزمرّه، توان مطالعه را حتی برای علاقه مندان به کتاب کاهش داده است، و وجود رسانه های سمعی و بصری خودی و غیرخودی، به دلیل سهولت برقراری ارتباط، اوقات فراغت آنان را پر می کند و به موازات آن، مشکل گرانی کاغذ و وسایل چاپ، نیازهای مالی دست اندرکاران به ویژه نویسندگان، مترجمان و مؤلفان را تأمین نمی کند، نمی توان برای گسترش عناوین و افزایش تیراژها و کشاندن انسان ها به دنیای کتاب، به شعار و موعظه بسنده کرد.

آثار هلاکت بار و چندجانبه رسانه های ماهواره ای و ابعاد خطرناک و مرموز آن، به اندازه کافی، روشن و چشم گیر است. اثرات سوء تلویزیون و تماشای آن، حتی در بزرگسالان، و نیز دگرگونی هایی که تماشای این جعبه جادو در کاهش قوای فکر جوانان و حتی خردسالان قبل از دوران دبستان برجای می گذارد، جای تردید، باقی نمی گذارد که رهبران جامعه باید همه توان و امکانات موجود خود را بسیج کنند و یک جریان و نهضت عمومی کتاب خوانی را تدارک ببینند.

به نظر نگارنده، این مسأله آن اندازه از اهمیت برخوردار است که حتی باید با اختصاص درآمد حاصله از فروش یک روز نفت در سال برای تهیه وسایل لازم چاپ و نشر، مقدمات توزیع ارزان و حتی در پاره ای از سطوح رایگان کتاب را تدارک دید. پرداختن سوبسید برای کتاب، بدون تردید، از تهیه پنیر و روغن ارزان کم اهمیت تر نیست.

اگر به ضرورت گسترش نشر کتاب و فراگیر شدن کتاب خوانی برای حفظ فرهنگ انسانی و تقویت قدرت دفاعی انسان در برابر یورش پیام آوران ویرانگر، اعتقاد داریم، باید از همه راه های ارشادی و تشویقی، بهره جوییم، و حتی با برگزاری مسابقه های منطقه ای و سراسری، شوق و ذوق را در افراد جامعه، به ویژه جوانان برانگیزیم.

کتابخوانی و توصیه هایی برای آن

کتاب و کتابخوانی

کتابخوانی از جمله صفاتی است که بسیاری از ما علاقه داریم واجد آن باشیم، اما اکثر ما وقت و حوصله کافی را به خواندن کتاب اختصاص نمیدهیم. سعی کرده ایم با کمی مطالعه و جستجو، برخی از مهمترین نکات در مورد کتابخوانی را گردآوری کنیم.

قبل از هر چیز باید ببینیم  چه عواملی مانع مطالعه ما میشوند  تا در مورد رفع آنها فکر کنیم:

۱) احساس میکنیم سرعت خواندن ما بسیار کند است و پیشرفت خوبی نداریم.

۲) مطالعه کتابها را آغاز میکنیم اما آنها را به پایان نمیبریم.

۳) در زمان مطالعه کردن، نمیتوانیم به شکل کامل و مناسب، تمرکز داشته باشیم.

۴) کتابخوانی برای ما خسته کننده است.

۵) حوصله متن های طولانی را نداریم.

۶) کتابخوانی و مطالعه در کوتاه مدت برای بسیاری از ما، لذت ایجاد نمیکند.

۷) بسیاری از کتابهایی که میخوانیم به «توصیه» یا «تحمیل» دیگران تعیین شده است.

۸) خواندن یک کتاب به تنهایی (و بدون مشارکت دیگران) کاری است که حوصله بسیار میخواهد که از حد توان بسیاری از ما خارج است.

۹) در لحظاتی که تصمیم به مطالعه و کتابخوانی میگیریم، کتاب مناسبی در اختیار ما یا در ذهن ما وجود ندارد.

در مورد هر یک از این نکات، موارد زیر را در نظر بگیرید:

۱) کلاسهای تندخوانی در سراسر جهان، به شرکت کنندگان خود این وعده را میدهند که میتوانند سریع تر و بهتر بخوانند. این حرف تا حد زیادی درست است. ما چشم های خود را به شیوه درست روی متن حرکت نمیدهیم. گاه یک جمله یا پاراگراف را چند بار میخوانیم و …

اما در کنار رفع این ایرادها، واقعیت این است که یادگیری تکنیکهای تندتر خواندن الزاماً مزیتی ایجاد نمیکند. شاید برای خواندن رمان یا روزنامه ها، تندخوانی مفید باشد، اما در مورد کتابهای آموزشی چنین نیست. بسیاری از کتابها را باید مثل آب، جرعه جرعه نوشید تا اثر آن مشخص و محسوس باشد. ضمن اینکه #یادگیری، اساساً برقراری ارتباط بین آموخته های جدید و دانسته های قبلی است و کسی که شتابزده کتاب میخواند، ممکن است کتاب را به شکل کامل بخواند و بفهمد، اما الزاماً کتاب را «یاد» نمیگیرد.

کتابخوانی

۲) هیچ دلیلی وجود ندارد که کتابی را که آغاز کرده اید به پایان ببرید. کمال گرا نباشید. ممکن است چند کتاب را ببینید و بگیرید و بخوانید و در نیمه راه رها کنید. ایراد از شما نیست. بلکه شاید کتاب مناسب و جذاب را پیدا نکرده اید. مطمئن باشید پس از مدتی که سلیقه کتابخوانی خود را بهتر بشناسید، این نوع کتابهای نصفه و نیمه، سهم کمتری را به خود اختصاص خواهند داد.

کتابخوانی

۳) خیلی بدیهی به نظر میرسد. اما مهم است که قبل از شروع به خواندن کتاب، اینترنت و موبایل و تلویزیون از شما دور باشد. تماسهای مهم را قبل از کتابخوانی بگیرید. ایمیل های مهم را قبلاً چک کنید. وبگردی ها را انجام دهید و آنگاه، به سراغ مطالعه بروید.

۴) ترجیحاً مکان مشخصی را برای مطالعه در منزل یا محل کار در نظر بگیرید. مطالعه باید لذت بخش ترین فعالیت ما باشد. برای مطالعه، لازم نیست شرایط «حبس در سلول انفرادی» را ایجاد کنید. بهتر است قبل از شروع به مطالعه، در کنار خود، چای یا هر نوشیدنی یا خوراکی دیگری را که مورد علاقه تان است، قرار دهید، تا در ذهن شما، لحظات کتابخوانی با خاطره های خوب ثبت شود. فراموش نکنید که ما هم مانند هر موجود دیگری، به سادگی شرطی میشویم!

کتابخوانی

۵) متأسفانه این ویژگی عصر ما و نسل ماست که به متنهای کوتاه و مینیمالیستی (به معنای عام آن نه به معنای ادبی آن) علاقمند هستیم. فیس بوک و توییتر و … ما را عادت داده اند که متن های کوتاه بخوانیم. جملات طولانی در فیس بوک، عموماً لایک نمیشوند و به اشتراک گذاشته نمیشوند. اما واقعیت این است که جملات کوتاه، ممکن است به صورت لحظه ای احساس خوب ایجاد کنند یا الهام بخش باشند، اما هرگز اثر یک متن طولانی را ندارند. برای ترویج عادت مطالعه، لازم است از فضاهای مینیمال کمی فاصله بگیریم. نه اینکه فیس بوک و توییتر و … را ترک کنیم. اما به خاطر داشته باشیم که عادت دائمی به خواندن متن های کوتاه، حوصله ما را در مطالعه متن های طولانی کاهش میدهند.

۶) یکی از لذتهایی که بسیاری از کتابخوان ها تجربه کرده اند، صحبت با دیگران در خصوص کتابهایی است که خوانده اند. این فرصت را از دست ندهید. اگر فرصت محدودی دارید و نمی‌توانید با دیگران، بنشینید و سر حوصله صحبت کنید، شاید راه اندازی یک وبلاگ ایده خوبی باشد. میتوانید پس از مطالعه هر کتاب، خلاصه کتاب یا نظرات خود را آنجا بنویسید. راه اندازی وبلاگ با استفاده از سرویسهایی مثل پرشین بلاگ یا بلاگ فا یا …، کار دشواری نیست.

۷) استفاده از نظر دیگران در کتاب خواندن خیلی خوب است. اما همیشه به یاد داشته باشیم که سلیقه انسانها در خواندن کتاب متفاوت است. هیچ ایرادی ندارد اگر شخصی که او را بسیار قبول دارم، کتابی را توصیه کند و من پس از خواندن چند صفحه، احساس کنم که آن کتاب، کتاب من نیست. ما در نظام آموزشی خود طی ۱۲ تا ۲۰ سال، می آموزیم که مطالبی را بخوانیم که دیگران ما را به خواندن آنها مجبور کرده اند. دقت کنیم که در ادامه زندگی، این عادت ناپسند را ادامه ندهیم…

کتابخوانی

۸) اگر میتوانید، با دوستان خود به صورت هماهنگ، یک کتاب مشخص را بخوانید و در مورد آن بحث کنید.

۹) اکثر کتابخوان های حرفه ای، لیستی از کتابهای خوب را در دفتر یادداشت یا تلفن همراه خود دارند و هر جا نامی از کتابی میشنوند، آنجا یادداشت میکنند تا در زمانی که فرصتی برای خرید کتاب یا مطالعه دست میدهد، «دست خالی» نباشند. شاید مراجعه به فهرست #معرفی کتاب در متمم نقطه شروع خوبی باشد.

بسیاری از افراد کتابخوان، در یک ویژگی مشترک هستند. این افراد، به جای اینکه مقید باشند در ساعات خاصی از روز، جایی ببنشینند و کتاب بخوانند، همیشه همراه خود یک کتاب دارند تا در کوتاه ترین فرصتها، به خواندن آن بپردازند. شاید رها کردن بسیاری از لذتها و تفریحات و خواندن کتاب در یک ساعت مشخص در منزل یا محل کار، سخت و دشوار باشد، اما مطالعه کردن در زمانی که در مترو یا در یک سازمان بزرگ، به انتظار گذشت زمان نشسته ایم ساده تر و جذاب تر است.

بسیاری از ما، مطالعه را نه با هدف افزایش اطلاعات و دانسته ها و باز شدن افق دید، بلکه برای فرار از مشکلات و مسائل روزمره انتخاب میکنیم. زمانی که از دوست یا همسر یا مدیر خود دلگیر هستیم، گوشه ای مینشینیم و کتاب ورق میزنیم. شاید این کار در کوتاه مدت، مفید باشد اما در بلندمدت ما را شرطی میکند و ذهن ما عادت میکند که «کتاب»، «همراه لحظات تلخ زندگی» ماست.

در پایان، پیشنهاد میشود خود را به خواندن کتابهای دیجیتال عادت ندهید. برای کسانی که عادت کتابخوانی دارند، کتاب دیجیتال یا مکتوب (هاردکپی) تفاوتی ندارد. اما برای کسانی که به تازگی خود را به کتابخوانی عادت میدهند، لمس کردن برگه های کاغذ، خط کشیدن زیر نوشته ها، دیدن نشانه میانه کتاب که مشخص میکند بخشی از کتاب خوانده شده، باز شدن شیرازه کتاب و جدا شدن برگه های آن (ناشی از بارها مرور یک کتاب)، همه و همه میتوانند احساس خوب ایجاد کنند. احساسی که ما را به خواندن کتابهای بیشتر ترغیب میکند…

پی نوشت: اگر حوصله کرده اید و متن را تا پایان خوانده اید، معلوم می شود که از هم اکنون، یک خواننده حرفه ای با حوصله هستید که میتوانید هر متن کم خاصیتی را هم بخوانید. به شما تبریک میگویم!