کتابخانه ی عمومی آیت اله فیاضی روستای نیر

ورود شما را به این وبلاگ گرامی می داریم.

کتابخانه ی عمومی آیت اله فیاضی روستای نیر

ورود شما را به این وبلاگ گرامی می داریم.

فرا رسیدن ایام فاطمیه،ایام سوگواری بانوی دو عالم،حضرت فاطمه زهرا(س) تسلیت باد

 Image result for ‫تسلیت شهادت حضرت فاطمه‬‎

در ایام فاطمیه، ایام شهادت دخت مکرم نبی اسلام، قرار داریم. حضرت فاطمه (س) را باید به تنهایی و مطلق و مجزا از وابستگی‌های ارزشمندش، تنها به عنوان یک انسان در نظر گرفت تا پی به علو درجاتش برد و بی‌هیچ اغراق افسانه‌ای، ارزش‌های آسمانی‌اش را در عین آنکه بر زمین خدا و در میان خلق خدا راه می‌رفت و زندگی می‌کرد، به بررسی نشست.

دختر رسول گرامی اسلام بودن و یا افتخار همسری ابرمردی چون علی را داشتن و یا مادر سلسله نورانی امامت بودن و...، اینها همه به تنهایی هر کدام‌شان فضیلتی گرانسنگ و بی‌همتاست.

سلام و درود خدا بر یگانه بانوئی که در عرش الهی محبوب ملائکه مقرب و هم کلام با برترین آنان و حامل علم خدا یعنی جبرئیل امین بود. درود بیکران خداوند بر فاطمه(س) که بهجت قلب و نور چشم رسول (ص) و عزیزترین انسان‌ها در پیشگاه او بود؛ وجودی که نور پیامبر(ص) سراسر او را احاطه نموده بود و از جهت شبیه‌ترین مردم در رفتار و کردار به رسول خدا بود. 

Image result for ‫تسلیت شهادت حضرت فاطمه‬‎

معرفی 20 کتاب پیرامون انقلاب

1. خاطرات عزت شاهی، به کوشش محسن کاظمی، انتشارات سوره مهر
 
 
این کتاب اگرچه طبق عنوانش بیان خاطرات یکی از مبارزان قبل از انقلاب است اما در دل آن خاطرات جذاب، خواندنی و جالبی درباره مبارزات قبل از انقلاب و گروهک های مختلف بویژه سازمان مجاهدین خلق دارد و با اینکه نزدیک به یک دهه از چاپ اولیه آن می گذرد، همچنان جزو کتاب های پر فروش در زمینه تاریخ شفاهی محسوب می شود.
 
 
2. خاطرات احمداحمد، به کوشش محسن کاظمی، انتشارات سوره مهر
 
 
این کتاب نیز مانند کتاب خاطرات عزت شاهی قلمی بسیار روان و خواندنی دارد. خاطرات احمد احمد نیز جدای از روایت جذاب سرنوشت یکی از مبارزان پیش از انقلاب، اطلاعات تاریخی خوبی درباره تاریخ قبل از انقلاب بویژه حزب ملل اسلامی، سازمان مجاهدین خلق، ماجرای تغییر ایدئولوژی سازمان و ... دارد.
 
 
3. خاطرات مرضیه حدیدچی ، به کوشش محسن کاظمی، انتشارات سوره مهر
 
 
مرضیه حدیدچى (دباغ) از جمله زنان مبارز در سال های منجر به پیروزی انقلاب ‏است که فعالیت ها و حرکت هاى سیاسى خود را از سال 1346 آغاز کرد و این مبارزات را تا پیروزى انقلاب اسلامى ادامه داد. وی پس از پیروزی انقلاب فرمانده سپاه همدان، مسوول ‏بسیج خواهران و نماینده مجلس شورای اسلامی بوده است.
 
ماجراى قیام 15 خرداد 1342، تحصیل در محضر آیت‏الله سعیدى و شروع مبارزات، دستگیرى و شکنجه توسط عوامل شاه در سال 1352، هجرت به انگلستان، فعالیت هاى سیاسى در انگلیس، سوریه و لبنان، عزیمت به نوفل لوشاتو، فرماندهى سپاه همدان و عزیمت به مسکو براى ابلاغ پیام‏ حضرت امام خمینی (ره) به میخائیل گورباچف از جمله محورهای موضوعی خاطرات مرضیه حدیدچی هستند.
 
 
4. خاطرات سید مرتضی نبوی، به کوشش جواد کامور بخشایش، انتشارات سوره مهر
 
 
سید مرتضی نبوی از جمله فعالان عرصه سیاسی است که زندگی پرفراز و نشیبی را طی کرده و تجربیات ارزنده‌ای از دوران مبارزات انقلابی خود دارد. او با بیان صریح برخی مسایل سیاسی در کتاب بسیاری از جریان‌ها و شخصیت‌های مطرح سیاسی تاریخ معاصر را به چالش کشیده‌ است. 
 
نبوی با وجود مسوولیت‌های مهمی که تاکنون برعهده داشته و موقعیت سیاسی فعلی‌اش به عنوان عضو مجمع تشخیص مصلحت، در این اثر  بی ملاحظه نسبت به منافع شخصی به بیان دیدگاه‌هایش می‌پردازد. 
 
 
5. خاطرات علی امینی، یعقوب توکلی، انتشارات سوره مهر 
 
 
این کتاب شامل خاطرات دست‌نوشته علی امینی است که سال‌ 71 در خارج از کشور به زبان فارسی و در قالب 16 مقاله منتشر شد.پس از انتشار این مقاله‌ها، علی امینی در پاسخ به برخی سوالات مطرح شده درباره خاطراتش با دست‌اندرکاران مجموعه تاریخ شفاهی دانشگاه هاروارد گفت‌وگو کرد که نتیجه این گفت‌وگوها یک کتاب شد.
 
 
6. خاطرات محمد رضا حافظ نیا، حمید قزوینی، انتشارات سوره مهر
 
 
محمدرضا حافظ‌ نیا  که این خاطرات را روایت می‌کند، تنها زندانی سیاسی است که پیش از انقلاب موفق به فرار از زندان شده است. وی یکی از افسران ارتش رژیم پهلوی  است که در 23 مرداد 57 دست به اسلحه برد و فرمانده تیپ 77 خراسان را به هنگام سان‌دیدن از سربازان ترور کرد.
 
موضوع این کتاب بیان و تشریح یکی از رویدادهای تاریخی انقلاب اسلامی از زبان عامل و شاهد آن است؛ رویدادی که از یک سو به اوج‌گیری روند انقلاب از طریق ایجاد دلگرمی، امید و روحیه بخشی به مردمی که در جریان مبارزه و انقلاب شرکت داشتند، کمک کرد و از سوی دیگر به تخریب روحیه حکومت و تسریع در روند سقوط رژیم پهلوی منجر شد.
 
 
7. سفیر 7 هزار روزه (خاطرات موسوی درچه ای) حسین روحانی صدر، انتشارات سوره مهر
 
 
راوی این کتاب از هفده سالگی یعنی از سال 1336 تا پیروزی انقلاب اسلامی نامه‏های امام خمینی(ره) به‏علما، مبارزان و برعکس را منتقل می‏کرد. در مقابل نیز پاسخ نامه‌ها و نوشته‌های مبارزان به بنیانگذار جمهوری اسلامی را به امام راحل می‌رساند و آن‌قدر در این امر، ثابت‌قدم و استوار بود که به عنوان معتمد امام، علما و مبارزان انقلاب شناخته شد
 
 
8. نامی که ماند، به جواد کامور بخشایش، انتشارات سوره مهر
 
 
زندگی و مبارزات سید کاظم ذوالانوار از اعضای کادر مرکزی سازمان مجاهدین خلق، حکایت آموزش های ایدئولوژیک و چریکی، جلسات مخفیانه، درگیری مسلحانه، فرار و دستگیری و .. نه از زبان خود بلکه به روایت همرزمان و هم بندان و اعتراف دشمنان وی خواندنی است.
 
 
9. سالهای بی قرار ، محسن کاظمی ، انتشارات سوره مهر
 
 
این کتاب مربوط به خاطرات جواد منصوری از فعالان و مبارزان دوره پهلوی است. منصوری از مبارزان و فعالان انقلابی است که به خاطر فعالیت های مستمر علیه رژیم طاغوت، در دو نوبت به زندان شاه می افتد. وی در طول مبارازت خود با گروه های مختلف مبارز سیاسی همکاری داشته است.
 
 
10. خاطرات دکتر شمس الدین مجابی، حکیمه امیری، مرکز اسناد انقلاب اسلامی
 
 
بخش مهم خاطرات ایشان به وقایع اتفاق افتاده در پاریس می‌پردازد. در این بخش فعالیت‌های دانشجویان ایرانی اعم از چپ و مذهبی و فعالیت‌های ساواک روایت شده‌است. در این میان، گفته‌های منتشرنشده‌ی بسیاری از سازمان مجاهدین خلق (منافقین)، بنی‌صدر و قطب‌زاده بیان می‌گردد. بخش مهم خاطرات دکتر سیدشمس‌الدین مجابی به دوره‌ی اقامت امام‌خمینی در فرانسه و در ادامه به انقلاب اسلامی تا پیروزی و بعد از آن مربوط می‌شود که به این دقت روایت نشده‌ است.
 
 
11.تاریخ شفاهی کمیته استقبال از امام خمینی، اکبر قاسملو و معصومه آقا جان پور، مرکز اسناد انقلاب اسلامی
 
 
خروج شاه، امام که قصد بازگشت به میهن را داشتند، در تصمیم خود جدی‌تر شده و اعلام کردند در اولین فرصت به کشور بازخواهند گشت.  مبارزان انقلابی که زمینه‌ی ورود امام به کشور را مهیا نمی‌دیدند، ابتدا درصدد مخالفت برآمدند ولی چون تصمیم امام قطعی بود لازم دیدند تا با تشکیل کمیته‌ای، ضمن مهیا کردن زمینه‌ی ورود امام حفاظت از جان ایشان را هم عهده‌دار شوند.
 
 
12. خاطرات آیت الله مهدوی کنی، غلامرضا خواجه سروی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی
 
 
فصل اول این کتاب به زندگی نامه آیت الله مهدوی کنی از زمان تولد تا ازدواج ایشان پرداخته و به وقایع مهمی همچون کشف حجاب، اشغال ایران توسط متفقین و جنگ جهانی دوم اشاره می نماید.
 
درفصل دوم به تحصیلات وی و هجرت به قم و آغاز منبر ها و تدریس ایشان پرداخته و فضای سیاسی در حوزه علمیه و فعالیتهای شهید نواب صفوی در آن دوران را بازگو می نماید.
 
در فصل سوم به بیان فعالیتهای سیاسی و اجتماعی آیت الله مهدوی کنی در قبل از انقلاب بخصوص دهه چهل و وقایع مهم سال ۱۳۴۲ ش و همچنین اوایل دهه پنجاه پرداخته است.
 
فصل چهارم به فعالیتهای سیاسی و اجتماعی ایشان پس از پیروزی انقلاب اسلامی پرداخته و از وقایع و اقدامات پس از انقلاب از جمله تشکیل دولت موقت و شکل گیری نهاد ها و وزارتخانه ها یاد کرده و در ادامه حوادثی چون انفجار دفتر نخست وزیری را بیان می نماید.
 
در فصل پنجم به قضایای پس از دوم خرداد و روی کار آمدن دولت خاتمی می پردازد. فصل ششم نیز به فعالیتهای فرهنگی خود در مدرسه مروی و دانشگاه امام صادق پرداخته شده است.
 
 
13. تاریخ شفاهی ارتش در انقلاب اسلامی، حشمت الله عزیزی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی
 
 
در این اثر چگونگی خنثی‌سازی کارکرد حمایت گرانه‌ی ارتش و نیروهای مسلح از رژیم شاه توسط انقلاب اسلامی، از زبان نظامیانی که خود در آن موقع بخشی از بدنه‌ی ارتش بودند، در چارچوب مطالعه‌ای مبتنی بر شیوه‌ی «تاریخ شفاهی» بیان می‌شود.
 
 
14. تاریخ شفاهی قیام هفده شهریور 1357، محمد طحان، مرکز اسناد انقلاب اسلامی
 
 
این کتاب شرح جریان قیام خونین هفدهم شهریور 1357 را با اتکا به تاریخ شفاهی و مصاحبه با بازماندگان آن به عهده دارد.
 
  
15. خاطرات حجت الاسلام محمد تقی عبدوس، حسین شمس آبادی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی
 
 
خاطرات حجت‌الاسلام والمسلمین محمدتقی عبدوس که در این راستا منتشر می‌شود، اطلاعات سودمندی از سال‌های مبارزه‌ی روحانیت و دیگر اقشار جامعه با رژیم پهلوی دارد.
 
 
16. تداوم اندیشه (خاطرات و مبارزات آیت الله سید عبدالهادی حسینی شاهرودی)، بنیامین شیرخانی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی
 
 
راوی خاطرات پیش‌رو عبدالهادی شاهرودی نوه‌ی آیت‌الله شاهرودی بزرگ است که با اوج‌گیری مبارزات علیه رژیم بعثی در عراق به توصیه شهید صدر به لبنان رفت. او که حامل پیامی از سوی شهید صدر به امام موسی صدر بود، پس از انجام وظیفه به ایران آمد و به پیروزی انقلاب اسلامی مدد رساند.
 
17. خاطرات سید احمد نصری، ندا خجسته نژاد و سید قاسم حسینی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی
 
 
این کتاب به بیان خاطرات این شخصیت انقلابی که پنج سال زندان‌های رژیم شاه را تجربه کرده و پس از پیروزی انقلاب اسلامی در منصب استانداری و نمایندگی مجلس حضور داشته است میپردازد.
 
18. خاطرات علی جنتی، سعید فخرزاده، مرکز اسناد انقلاب اسلامی
 
 
خاطرات علی جنتی فرزند آیت الله جنتی شامل چند فصل است: فصل اول توصیف رویدادهای قیام پانزده خرداد و دستگیری و آزادی و سپس تبعید امام خمینی (ره)، فعالیت های سازمان مجاهدین خلق، حسینیه ارشاد و سخنرانی های دکتر شریعتی و نیز مبارزات روحانیون علیه رژیم پهلوی است.
 
در فصل دوم خاطرات راوی در فلسطین و لبنان و مبارزان ایرانی در این دو کشور بیان شده است. فصل سوم به رویدادهای پس از انقلاب، بخصوص تاُسیس حزب جمهوری مربوط می شود.
 
از آن جا که راوی در بسیاری از رویدادهای فوق حضور مستقیم داشته، خاطرات ارزشمندی را بیان کرده که در آثار دیگر نمی توان به چنین اطلاعاتی دست یافت.
 
19. خاطرات آیت الله سید محمد خامنه ای، مرکز اسناد انقلاب اسلامی
 
 
آیت الله سیدمحمد خامنه ای یکی از فعالان و مبارزان گروه سری «یازده نفره» در سال های مبارزه علیه حکومت پهلوی بوده و در این کتاب به شرح تمامی جزییات و فعالیت های این گروه پرداخته شده است.
 
 
20. حکمت و سیاست، خاطرات سید حسین نصر، به کوشش حسین دهباشی، انجمن تاریخ شفاهی ایران
 
 
گفت‌وگو با دکتر نصر در خلال چندین جلسه گفت‌وگو از اواخر سال 1388 تا اوایل سال 1389 در محل کار او در واشنگتن آمریکا، روایت دست اولی از مشاهدات وی در مباحثی چون پرورش در خانواده‌ای عالم و اهل ادب و فرهنگ، آشنایی با چهره‌های شاخص فرهنگ و سیاسی دوران پادشاهی اول و دوم، حضور متفقین در ایران، دلایل مهاجرت به آمریکا، تحصیل در دانشگاه‌های ام آی تی و هاروارد، تدریس در دانشگاه تهران، سیاست حکومت پهلوی در برخورد با دانشجویان و انجمن‌های دانشگاهی، مدیریت دانشگاه آریامهر (صنعتی شریف)، سیاست‌های علمی، فرهنگی و مذهبی حکومت پهلوی، تاسیس انجمن سلطنتی فلسفه، روابط او با جلال آل احمد، مرتضی مطهری، علامه طباطبایی، احمد فردید، رضا قطبی، علی شریعتی، حسینیه ارشاد، ریاست دفتر فرح پهلوی و... است.


دهه فجر انقلاب اسلامی

دهه فجر،به روزهای ۱۲ تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ گفته می‌شود که طی آن سید روح‌الله خمینی بعد از تبعید پانزده ساله در دوازدهم بهمن سال ۱۳۵۷ یه ایران وارد و در نهایت با اعلام بی‌طرفی ارتش شاهنشاهی، سلطنت پهلوی در بیست و دوم بهمن ماه منقرض شد.

 

هر ساله در طول دهه فجر مراسم و یادبودهای زیادی توسط طرفداران نظام جمهوری اسلامی ایران انجام می‌گیرد. همچنین در ایام دهه فجر سازمان‌ها، ادارات دولتی اقدام به برگزاری سمینارها و همایش‌ها می کنند.

در ایام دهه ی فجر،جشنواره فجر که بزرگترین جشنواره دولتی فیلم، تئاتر و موسیقی ایران است معمولاً در طول دهه فجر برگزار می‌شود.

 

در روز ۱۲ بهمن زنگ مدارس به مناسبت سالگرد ورود هواپیمای آیت‌الله خمینی به ایران، در ساعت ۹ و ۳۳ دقیقه نواخته می‌شود. در روز ۲۲ بهمن، آخرین روز از دهه فجر نیز که به عنوان تعطیل رسمی در تقویم رسمی کشورمان ثبت شده است، راهپیمایی عظیمی در شهرهای مختلف برگزار می‌شود.

 

دهه فجر انقلاب اسلامی از نگاه مقام معظم رهبری

دهه فجر انقلاب اسلامی -دهه فجر ،‌ سرآغاز طلوع اسلام،‌ خاستگاه ارزشهای اسلامی، مقطع رهایی ملت ایران و بخشی از تاریخ ماست که گذشته را از آینده جدا ساخته است. در دهه فجر اسلام تولدی دوباره یافت و این دهه در تاریخ ایران نقطه ای تعیین کننده و بی مانند بشمارمیرود. تا قبل از انقلاب اسلامی،‌ در ایران نظام اسلامی وجودنداشت و رابطه پادشاهان با مردم رابطه ی «غالب و مغلوب» و« سلطان و رعیت » بود وپادشاهان احساس می‌کردند که فاتحینی هستند که بر مردم غلبه یافته اند و حضرت امام رضوان الله تعالی علیه این سلسله معیوب را قطع کردند و نقطه ی عطفی در تاریخ ایران بوجودآوردند و شمشیر اسلام مردم را علیه دشمنان اسلام،‌ مردم و استعمارگران به کار گرفتند.

 

دهه فجر انقلاب از رشحات اسلام است و آئینه ای است که خورشید اسلام در او درخشید و این دهه فجر باید با عظمت هرچه تمامتر برگزارشود. این مراسم را با هیجانهای عاطفی صحیح باید با طراوت و تازه کرد. در مذهب ما،‌ احساسات،‌ گریه و شادی، حب و بغض و عشق و نفرت جایگاه والایی دارد. از این رو جشنهای دهه فجر می بایستی همچون مراسم و اعیاد مذهبی گرامی داشته شود و مردمی باشد. باید کلیه مساجد فعال شوند و مردم با حضور در مساجد خاطره ی فراموش نشدنی حضرت امام و پیروزی انقلاب اسلامی را جشن بگیرند.

 

دهه فجر انقلاب اسلامی دهه فجر دهه ی فجر انقلاب

سخنرانی تاریخی امام در بهشت زهراء

بسم الله الرحمن الرحیم

ما در این مدت مصیبت ها دیده ایم، مصیبت های بسیار بزرگ و بعضی پیروزها حاصل شد که البته آن هم بزرگ بوده، مصیبت های زن های جوان مرده، مردهای اولاد از دست داده، طفل های پدر از دست داده.

من وقتی چشمم به بعضی از اینها که اولاد خودشان را از دست داده اند می افتد، سنگینی در دوشم پیدا می شود که نمی توانم تاب بیاورم. من نمی توانم از عهده این خسارات که بر ملت ما وارد شده است برآیم، من نمی توانم تشکر از این ملت بکنم که همه چیز خودش را در راه خدا داد، خدای تبارک و تعالی باید به آنها اجر عنایت فرماید.

من به مادرهای فرزند از دست داده تسلیت عرض می کنم و در غم آنها شریک هستم. من به پدرهای جوان داده، من به آنها تسلیت عرض می کنم. من به جوان هائی که پدرانشان را در این مدت از دست داده اند تسلیت عرض می کنم.

خوب، ما حساب بکنیم که این مصیبت ها برای چه به این ملت وارد شد، مگر این ملت چه می گفت و چه می گوید که از آنوقتی که صدای ملت در آمده است تا حالا قتل و ظلم و غارت و همه اینها ادامه دارد. ملت ما چه می گفتند که مستحق این عقوبات شدند ملت ما یک مطلبش این بود که این سلطنت پهلوی از اول که پایه گذاری شد برخلاف قوانین بود. آنهائی که در سن من هستند، می دانند و دیده اند که مجلس موسسان که تاسیس شد، با سرنیزه تاسیس شد، ملت هیچ دخالت نداشت در مجلس موسسان، مجلس موسسان را با زور سرنیزه تاسیس کردند و با زور، وکلای آن را وادار کردند به اینکه به رضاشاه رای سلطنت بدهند. پس این سلطنت از اول یک امر باطلی بود، بلکه اصل رژیم سلطنتی از اول خلاف قانون و خلاف قواعد عقلی است و خلاف حقوق بشر است. برای اینکه ما فرض می کنیم که یک ملتی تمامشان رای داند که یک نفری سلطان باشد، بسیار خوب، اینها از باب اینکه مسلط بر سرنوشت خودشان هستند و مختار به سرنوشت خودشان هستند، رای آنها برای آنها قابل است؛ لکن اگر چنانچه یک ملتی رای دادند (ولو تمامشان) به اینکه اعقاب این سلطان هم سلطان باشد، این به چه حقی ملت پنجاه سال از این، سرنوشت ملت بعد را معین می کند سرنوشت هر ملتی به دست خودش است. ما در زمان سابق، فرض بفرمائید که زمان اول قاجاریه نبودیم، اگر فرض کنیم که سلطنت قاجاریه به واسطه یک رفراندمی تحقق پیدا کرد و همه ملت هم ما فرض کنیم که رای مثبت دادند، اما رای مثبت دادند بر آقامحمدخان قجر و آن سلاطینی که بعدها می آیند. در زمانی که ما بودیم و زمان سلطنت احمدشاه بود، هیچ یک از ما زمان آقامحمدخان را ادراک نکرده، آن اجداد ما که رای دادند برای سلطنت قاجاریه، به چه حقی رای دادند که زمان ما احمد شاه سلطان باشد سرنوشت هر ملت دست خودش است. ملت در صد سال پیش از این، صدوپنجاه سال پیش از این، یک ملتی بوده، یک سرنوشتی داشته است و اختیاری داشته ولی او اختیار ماها را نداشته است که یک سلطانی را بر ما مسلط کند. ما فرض می کنیم که این سلطنت پهلوی، اول که تاسیس شد به اختیار مردم بود و مجلس موسسان را هم به اختیار مردم تاسیس کردند و این اسباب این می شود که - بر فرض اینکه این امر باطل، صحیح باشد- فقط رضاخان سلطان باشد، آن هم بر آن اشخاصی که در آن زمان بودند و اما محمد رضا سلطان باشد بر این جمعیتی که الان بیشتر شان، بلکه الا بعض قلیلی از آنها ادارک آنوقت را نکرده اند، چه حقی داشتند ملت در آن زمان، سرنوشت ما را در این زمان معین کنند؛ بنابر این سلطنت محمدرضا اولا که چون سلطنت پدرش خلاف قانون بود و با زور و با سرنیزه تاسیس شده بود مجلس، غیر قانونی است، پس سلطنت محمدرضا هم غیر قانونی است و اگر چنانچه سلطنت رضاشاه فرض بکنیم که قانونی بوده، چه حقی آنها داشتند که برای ما سرنوشت معین کنند هر کسی سرنوشتش با خودش است، مگر پدرهای ما ولی ما هستند؟ مگر آن اشخاصی که درصد سال پیش از این، هشتاد سال پیش از این بودند، می توانند سرنوشت یک ملتی را که بعدها وجود پیدا کنند، آنها تعیین بکنند؟ این هم یک دلیل که سلطنت محمدرضا سلطنت قانونی نیست. علاوه بر این، این سلطنتی که در آنوقت درست کرده بودند و مجلس موسسان هم ما فرض کنیم که صحیح بوده است، این ملتی که سرنوشت خودش با خودش باید باشد، در این زمان می گوید که ما نمی خواهیم این سلطان را. وقتی که اینها رای دادند به اینکه ما سلطنت رضاشاه را، سلطنت محمدرضاشاه را، رژیم سلطنتی را نمی خواهیم، سرنوشت اینها با خودشان است. این هم یک راه است از برای اینکه سلطنت او باطل است.

حالا می آئیم سراغ دولت هائی که ناشی شده از سلطنت محمدرضا و مجلس هائی که ما داریم. در تمام طول مشروطیت الا بعضی از زمان ها آن هم نسبت به بعض از وکلا، مردم دخالت نداشتند در تعیین وکلا. شما الان اطلاع دارید که در این مجلسی که حالا هست، چه مجلس شورا و چه مجلس سنا و شما ملت ایران هستید، شما ملتی هستید که در تهران سکنی دارید، من از شما مردم تهران سوال می کنم که آیا این وکلائی که در مجلس هستند، چه در مجلس سنا و چه در مجلس شورا شما اطلاع داشتید که اینها را خودتان تعیین کنید اکثر این مردم می شناسند این افرادی را که به عنوان مجلس و به عنوان وکیل مجلس سنا یا مجلس شورا در مجلس هستند یا این هم با زور تعیین شده بدون اطلاع مردم. مجلسی که بدون اطلاع مردم است و بدون رضایت مردم است، این مجلس، مجلس غیرقانونی است. بنابر این اینهائی که در مجلس نشسته اند و مال ملت را گرفته اند به عنوان اینکه حقوق هر فرض کنید که وکیلی اینقدر است، این حقوق را حق نداشتند بگیرند و ضامن هستند. آنهائی هم که در مجلس سنا هستند، آن ها هم حق نداشتند و ضامن هستند. و اما دولتی که ناشی می شود از یک شاهی که خودش و پدرش غیر قانونی است، خودش علاوه بر او غیرقانونی است، وکلائی که تعیین کرده است غیرقانونی است، دولتی که از همچو مجلسی و همچو سلطانی انشا بشود، این دولت غیرقانونی است. این ملت حرفی را که داشتند در زمان محمدرضاخان می گفتند که این سلطنت را ما نمی خواهیم و سرنوشت ما با خود ماست. در حالا هم می گویند که ما این وکلا را غیرقانونی می دانیم، این مجلس سنا را غیرقانونی می دانیم، این دولت را غیرقانونی می دانیم. آیا کسی که خودش از ناحیه مجلس، از ناحیه مجلس سنا، از ناحیه شاه منصوب است و همه آنها غیر قانونی هستند، می شود که قانونی باشد ما می گوئیم که شما غیر قانونی هستید باید بروید. ما اعلام می کنیم که دولتی که به اسم دولت قانونی خودش را معرفی می کند، حتی خودش قبول ندارد که قانونی است، خودش تا چند سال پیش از این، تا آنوقتی که دستش نیامده بود این وزارت، قبول داشت که غیرقانونی است، حالا چه شده است که می گوید من قانونی هستم این مجلس غیرقانونی است، از خود وکلا بپرسید که آیا شما را ملت تعیین کرده است هر کدام ادعا کردند که ملت تعیین کرده است، ما دستشان را می دهیم دست یک نفر آدم ببرد او را در حوزه انتخابیه اش، در حوزه انتخابیه اش از مردم سوال می کنیم که این آقا آیا وکیل شما هست، شما او را تعیین کردید حتما بدانید که جواب آنها نفی است. بنابر این آیا یک ملتی که فریاد می کند که ما این دولت مان، این شاه مان، این مجلس مان برخلاف قوانین است و حق شرعی و حق قانونی و حق بشری ما این است که سرنوشت مان دست خودمان باشد، آیا حق این ملت این است که یک قبرستان شهید برای ما درست بکنند، در تهران، یک قبرستان هم در جاهای دیگر

من باید عرض کنم که محمد رضای پهلوی، این خائن خبیث برای ما رفت، فرار کرد و همه چیز ما را به باد داد. مملکت ما را خراب کرد، قبرستان های ما را آباد کرد. مملکت ما را از ناحیه اقتصاد خراب کرد. تمام اقتصاد ما الان خراب است و از هم ریخته است که اگر چنانچه بخواهیم ما این اقتصاد را به حال اول برگردانیم، سال های طولانی با همت همه مردم، نه یک دولت این کار را می تواند بکند و نه یک قشر از اقشار مردم این کار را می توانند بکنند، تا تمام مردم دست به دست هم ندهند نمی توانند این به هم ریختگی اقتصاد را از بین ببرند. شما ملاحظه کنید، به اسم اینکه ما می خواهیم زراعت را، دهقان ها را دهقان کنیم، تا حالا رعیت بودند و ما می خواهیم حالا دهقانشان کنیم، اصلاحات ارضی درست کردند، اصلاحات ارضی شان بعد از این مدت طولانی به اینجا منتهی شد که بکلی دهقانی از بین رفت، بکلی زراعت ما از بین رفت و الان شما در همه چیز محتاجید به خارج؛ یعنی محمدرضا این کار را کرد تا بازار درست کند از برای آمریکا و ما محتاج به او باشیم در اینکه گندم از او بیاوریم، برنج از او بیاوریم، همه چیز را، تخم مرغ از او بیاوریم یا از اسرائیل که دست نشانده آمریکاست بیاوریم.

بنابراین کارهائی که این آدم کرده به عنوان اصلاح، این کارها خودش افساد بوده است. قضیه اصلاحات ارضی یک لطمه ای بر مملکت ما وارد کرده است که تا شاید بیست سال دیگر ما نتوانیم این را جبرانش بکنیم مگر همه ملت دست به هم بدهند و کمک کنند تا سال بگذرد و جبران بشود این معنا. فرهنگ ما را یک فرهنگ عقب نگه داشته درست کرده است، فرهنگ ما را این عقب نگه داشته به طوری که جوان های ما تحصیلاتشان در اینجا تحصیلات تام و تمام نیست و باید بعد از اینکه یک مدتی در اینجا یک نیمه تحصیلی کردند آن هم با این مصیبت ها، آن هم با این چیزها، باید بروند در خارج تحصیل بکنند. ما پنجاه سال است، بیشتر از پنجاه سال است دانشگاه داریم و قریب سی و چند سال است که این دانشگاه را داریم لکن چون خیانت شده است به ما، از این جهت رشد نکرده، رشد انسانی ندارد، تمام انسان ها و نیروی انسانی ما را از بین برده است این آدم.

این آدم به واسطه نوکری که داشته، مراکز فحشا درست کرده، تلویزیونش مرکز فحشاست، رادیویش بسیاریش فحشاست، مراکزی که اجازه دادند برای اینکه باز باشد، مراکز فحشاست، اینها دست به دست هم دادند. در تهران مرکز مشروب فروشی بیشتر از کتابفروشی است، مراکز فساد دیگر الی ماشائالله است. برای چه سینمای ما مرکز فحشاست. ما با سینما مخالف نیستیم ما با مرکز فحشا مخالفیم. ما با رادیو مخالف نیستیم ما با فحشا مخالفیم. ما با تلویزیون مخالف نیستیم ما با آن چیزی که در خدمت اجانب برای عقب نگه داشتن جوانان ما و از دست دادن نیروی انسانی ماست، با آن مخالف هستیم. ما کی مخالفت کردیم با تجدد، با مراتب تجدد مظاهر تجدد وقتی که از اروپا پایش را در شرق گذاشت خصوصا در ایران، مرکز چیزی که باید از آن استفاده تمدن بکنند ما را به توحش کشانده است. سینما یکی از مظاهر تمدن است که باید در خدمت این مردم، در خدمت تربیت این مردم باشد و شما می دانید که جوان های ما را اینها به تباهی کشیده اند و همین طور سایر این جاها. ما با اینها در این جهات مخالف هستیم. اینها به همه معنا خیانت کرده اند به مملکت ما.

و اما نفت ما، تمام نفت ما را به غیر دادند، به آمریکا و غیر از آمریکا دادند، آنی که به آمریکا دادند عوض چه گرفتند عوض، اسلحه برای پایگاه درست کردن برای آقای آمریکا. ما، هم نفت دادیم و هم پایگاه برای آنها درست کردیم. آمریکا با این حیله که این مرد هم دخالت داشت، با این حیله نفت را از ما برد و برای خودش در عوض پایگاه درست کرد یعنی اسلحه آورده اینجا که ارتش ما نمی تواند این اسلحه را استعمال بکند، باید مستشارهای آنها باشند، باید کارشناس های آنها باشند. این هم از ناحیه نفت که این نفت ما را اگر چند سال دیگر خدای نخواسته این عمر پیدا کرده بود، عمر سلطنتی پیدا کرده بود، مخازن نفت ما را تمام کرده بود، زراعت مان را هم که تمام کرده، این ملت بکلی ساقط شده بود و باید عملگی کند برای اغیار. ما که فریاد می کنیم از دست این، برای این است. خون های جوان های ما برای این جهات ریخته شده، برای اینکه آزادی می خواهیم ما. ما پنجاه سال است که در اختناق بسر بردیم، نه مطبوعات داشتیم، نه رادیوی صحیح داشتیم، نه تلویزیون صحیح داشتیم، نه خطیب توانست حرف بزند، نه اهل منبر می توانستند حرف بزنند، نه امام جماعت می توانست آزاد کار خودش را ادامه بدهد، نه هیچ یک از اقشار ملت کارشان را می توانستند ادامه بدهند و در زمان ایشان هم همین اختناق به طریق بالاتر باقی است و باقی بود و الا هم باز نیمه حشاشه او که باقی است، نیمه حشاشه این اختناقی هم باقی است. ما می گوئیم که خود آن آدم، دولت آن آدم، مجلس آن آدم، تمام اینها غیر قانونی است واگر ادامه به این بدهند اینها مجرمند و باید محاکمه بشوند و ما آنها را محاکمه می کنیم.

من دولت تعیین می کنم، من تو دهن این دولت می زنم، من دولت تعیین می کنم، من به پشتیبانی این ملت دولت تعیین می کنم، من به واسطه اینکه ملت مرا قبول دارد (تکبیر حضار) این آقا که خودش هم خودش را قبول ندارد، رفقایش هم قبولش ندارند، ملت هم قبولش ندارد، ارتش هم قبولش ندارد، فقط آمریکا از این پشتیبانی کرده و فرستاده به ارتش دستور داده که از او پشتیبانی بکنید، انگلیس هم از این پشتیبانی کرده و گفته است که باید از این پشتیبانی بکنید. یک نفر آدمی که نه ملت قبولش دارد نه هیچ یک از طبقات ملت از هر جا بگوئید قبولش ندارند، بله چند تا از اشرار را دارند که می آورند توی خیابان ها، از خودشان هست این اشرار، فریاد هم می کنند، از این حرف ها هم می زنند لکن ملت این است، این ملت است (اشاره به حضار). می گوید که در یک مملکت که دو تا دولت نمی شود. خوب واضح است این، یک مملکت دو تا دولت ندارد لکن دولت غیرقانونی باید برود، تو غیرقانونی هستی، دولتی که ما می گوئیم، دولتی است که متکی به آرای ملت است، متکی به حکم خداست، تو باید یا خدا را انکار کنی یا ملت را. باید سرجایش بنشیند این آدم و یا اینکه به امر آمریکا و اینها وادار کند یک دسته ای از اشرار را این ملت را قتل عام کند.

ما تا هستیم نمی گذاریم اینها سلطه پیدا کنند، ما نمی گذاریم دوباره اعاده بشود آن حیثیت سابق و آن ظلم های سابق، ما نخواهیم گذشت که محمدرضا برگردد، اینها می خواهند او را برگردانند، بیدار باشید. ای مردم! بیدار باشید، نقشه دارند می کشند، ستاد درست کرده مردیکه در آن جائی که هست، روابط دارند درست می کنند، می خواهند دوباره ما را برگردانند به آن عهدی که همه چیزمان اختناق در اختناق باشد و همه هستی ما به کام آمریکا برود. ما نخواهیم گذاشت، تا جان داریم نخواهیم گذاشت و من از خدای تبارک و تعالی سلامت همه شما را خواستار هستم و من عرض می کنم بر همه ما واجب است که این نهضت را ادامه بدهیم تا آنوقتی که اینها ساقط بشوند و ما به واسطه آرای مردم، مجلس سنا درست بکنیم و دولت اول را، دولت دائمی را (مقصود من از مجلس سنا مجلس موسسان بود، نه مجلس سنا. مجلس سنا اصلش یک حرف مزخرفی است، همیشه بوده.) تعیین بکنیم.

و من باید یک نصحیت به ارتش بکنم و یک تشکر از یکی از ارکان ارتش، یک قشرهائی از ارتش. اما آن نصحیتی که می کنم این است که ما می خواهیم که شما مستقل باشید، ماها داریم زحمت می کشیم، ماها خون دادیم، ماها جوان دادیم، ماها حیثیت و آبرو دادیم، مشایخ ما حبس رفتند، زجر کشیدند، می خواهیم که ارتش ما مستقل باشد. آقای ارتشبد! شما نمی خواهید شما نمی خواهید مستقل باشید

آقای سرلشکر! شما نمی خواهید مستقل باشید، شما می خواهید نوکر باشید من به شما نصحیت می کنم که بیائید در آغوش ملت، همان که ملت می گوید بگوئید، ما باید مستقل باشیم، ملت می گوید ارتش باید مستقل باشد، ارتش نباید زیر فرمان مستشارهای آمریکا و اجنبی باشد، شما هم بیائید، ما برای خاطر شما این حرف را می زنیم، شما هم بیائید برای خاطر خودتان این حرف را بزنید، بگوئید (ما می خواهیم مستقل باشیم، ما نمی خواهیم این مستشارها باشند.) ما که این حرف را می زنیم که ارتش باید مستقل باشد، جزای ما این است که بریزید توی خیابان خون جوان های ما را بریزید که چرا می گوئید من باید مستقل باشم ما می خواهیم تو آقا باشی.

و اما تشکر می کنم از این قشرهائی که متصل شدند به ملت، اینها آبروی خودشان را، آبروی کشورشان را، آبروی ملت شان را اینها حفظ کردند. این درجه دارها، همافرها، افسرهای نیروی هوائی، اینها همه مورد تشکر و تمجید ما هستند و همین طور آنهائی که در اصفهان و در همدان و در سایر جاها، اینها تکلیف شرعی، ملی، کشوری خودشان را دانستند و به ملت ملحق شدند و پشتیبانی از نهضت اسلامی ملت را کردند ما از آنها تشکر می کنیم و به اینهائی که متصل نشدند می گوئیم که متصل بشوید به اینها، اسلام برای شما بهتر از کفر است، ملت برای شما بهتر از اجنبی است. ما برای شما می گوئیم این مطلب را، شما هم برای خودتان این کار را بکنید، رها بکنید این را، خیال نکنید که اگر رها کردید ما می آئیم شما را به دار می زنیم. این چیزهائی است که شماها یا کسان دیگر درست کرده اند والا این همافرها و این درجه دارها و این افسرها که آمدند و متصل شدند، ما با کمال عزت و سعادت آنها را حفظ می کنیم و ما می خواهیم که مملکت، مملکت قوی باشد، ما می خواهیم که مملکت دارای یک نظام قدرتمند باشد، ما نمی خواهیم نظام را به هم بزنیم، ما می خواهیم نظام محفوظ باشد لکن نظام ناشی از ملت در خدمت ملت، نه نظامی که دیگران سرپرستی اش را بکنند و دیگران فرمان به آن بدهند.

والسلام علیکم ورحمت الله وبرکاته